بازداشت یک زوج نوکیش مسیحی در ایران -استان البرز- شهر کرج

مسئولان کلیسای ایرانیان در لندن، از  بازداشت اخیر مهرداد سجادی و همسرش فروغ دشتیانی، یک زوج نوکیش مسیحی در کرج، خبر دادند…
«پس از بازداشت این افراد تاکنون از وضعیت سلامت و محل دقیق نگهداری این زوج نوکیش مسیحی که از معلمان کلیسای انجیلی عمانوئیل در تهران وکرج بودند، اطلاع دقیقی در دست نیست.»

در گفتگوی اینترنتی خود در چت روم اسکایپ (بدلیل مسائل امنیتی عدم استفاده از تلفن برای حفظ جان دوستان الزامیست) خود با یکی از مسئولین کلیسای ایرانیان در ایران سوالاتی مطرح گردید که مشروح آن بااطلاع مردم میرسد:
طبق اخبار منتشر شده، این زوج مسیحی، روز پنجشنبه چهارم خردادماه یا ۲۴ مه، بازداشت شدند. خبر مربوط به این بازداشت حدود ده روز بعد منتشر شد. چرا این خبر زودتر از این منتشر نشد؟

یکی از دلایل عدم انتشار این خبر این بود که در کلیسا این باور وجود دارد که شاید این عزیزان به طور موقت بازداشت شده باشند و بعد از مدت کوتاهی آزاد بشوند و شاید رسانه ای کردن خبر بازداشت آنها به تداوم بازداشتشان بیانجامد.

این اخبار تا مدتی محفوظ می ماند. اما بیشتر از گذشته شاهد این هستیم که این پنهان کاری ها نتایج مثبتی را در بر نداشته و مسئولان امنیتی همچنان به کار خودشان ادامه می دهند و اغلب این بازداشت ها طولانی مدت می شود.

تنها دلیل احتمالی بازداشت می تواند این باشد که این دو شخص نوکیش مسیحی بوده اند؟

از این گذشته در خدمات کلیسایی مشارکت داشتند و از مسئولان و رهبران این کلیسا بودند.

می توانید سوابق بیشتری از این دو نفر برایمان بگویید؟ اینکه کی تغییر رویه دادند و به کیش مسیحیت گرویدند؟ یا از چه زمانی کمک به کلیسا را آغاز کردند که دلیل احتمالی دستگیریشان بشود؟

اگر اجازه بدهید از این موضوع بگذریم. من بیشتر تمایل دارم به اینکه این دستگیری ها در یک تصویر بزرگتری از این جو خفقانی که سعی کرده اند بر کلیساها حاکم کنند، مخصوصا بر کلیساهای تهران، بپردازم.

این دستگیری ها پیش از این هم اتفاق افتاده است و در شهر تهران شاهد دستگیری افراد مسیحی در کلیساها بوده ایم. حتی برخی از آنها رسانه ای نشده بود ولی ما از آن خبر داشتیم.

مدتی بود که از مسیحیان خواسته شده بود که جلسات عبادی خود را محدود کنند. حتی از آنها خواسته شده بود که جلسات و مراسم روز جمعه خودشان را تعطیل کنند چرا که روز جمعه روز تعطیلی مردم است و بسیاری از مردم با وقت آزادی که داشتند می توانستند در این مراسم شرکت کنند.

اما این مسئله باعث نشد از تعداد افراد جلسات کلیسا کاسته شود بلکه همان تعدادی که جمعه ها به کلیسا می آمدند به روز یکشنبه منتقل شدند و روز یکشنبه رونق پیدا کرد.

بعد از آن فشار آوردند که باید اسامی افراد شرکت کننده و اعضا را به دستگاه های امنیتی ابلاغ کنند و البته به این هم راضی نشدند و از همه شماره کارت ملی را درخواست کردند.

همه اینها باعث شد که کلیسا خودش را در محاصره یک فضای پلیسی و امنیتی بببیند. این فشارها روز به روز افزایش یافته است، می دانم همان روز هم عده دیگری از دوستان که از شهرستان به تهران آمده بودند دستگیر شده و مدتی بعد آزاد شدند.

همه اینها به خاطر فشارهایی است که نه تنها کلیساهای خانگی و محلی بلکه کلیساههای رسمی، بخصوص کلیساه هایی که مراسم عبادی خود را به زبان فارسی برگزار می کنند در معرض این محدودیت ها قرار می گیرند.

این مسئله نشانه تهدیدی است که حاکمیت از گسترش اقبال عمومی نسبت به مسیحیت و ایمان مسیحی در جامعه احساس می کند.

شما می گویید این زوجی که دستگیر شده اند به زبان فارسی در کلیسا موعظه کرده و تعلیم می داده اند.

خطر این قبیل افراد برای جامعه چیست که منجر به دستگیری آنها می شود؟ به جز انجام وظایف دینی شان دیگر ممکن است این افراد چه خطری ایجاد کنند؟

برای این واقعیت دلایل اثباتی زیادی هست که مسئولان فعلی نظام در پی یک جور انحصارگرایی در حوزه دینی هستند و برای هیچ عقیده دیگر برخلاف عقیده خودشان امکان آزادی بیان و عقیده را فراهم نمی کنند.

این مسئله محدود به مسیحیان نیست بلکه بسیاری از دگراندیشان، حتی دگراندیشان مسلمان نیز با این مشکل مواجه هستند.

هر عقیده ای خلاف آنچه قرائت رسمی حکومت از دین است، برای حاکمیت غیر قابل تحمل است. اینها می بینند که کلیسا و مسیحیت با یک استقبال عمومی در سطح جامعه روبروست و این مسئله باعث نگرانی شان می شود.

اما من فکر می کنم به جای اینکه دوستان ریشه این مسئله را در کلیسا پیدا کنند بایستی در خودشان جست وجو کنند چرا همین نوع رفتارها با کلیسا اتفاقا بر محبوبیت آن اضافه می کنید.

من کشیش شهید دیباج را که سال ها به خاطر ایمان آوردن به مسیح در زندان بودند را به خاطر دارم که می گفتند که دین مسیح به توپ شبیه است، هر چه محکمتر آن را به زمین بکوبی بیشتر به هوا پرتاب می شود. در این سال ها هر چقدر فشار بر کلیسا بیشتر شده، رشد و گسترشش هم بیشتر شده است.

دربارهٔ Majid

مجید هستم، نویسنده این وبلاگ. هر روز که از عمر رژیم جمهوری اسلامی میگذرد ناکارامد بودن این رژیم بیش از پیش مشخص میشود. وقت ان رسیده است که قدرت و سیاست به صاحبان اصلی ان که همانا مردم ایران هستند سپرده شود.پایان دیکتاتوری نزدیک است.آزاد باش ای ایران...!
این نوشته در Uncategorized ارسال شده. این نوشته را نشانه‌گذاری کنید.

بیان دیدگاه